. . . . . . . . . . . . . . بعد از ازدواج!!!!   ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۳۰ - ۱۷:۴۲ ( 7 نظر , 88 بازدید )

                                        سینما گران که در اعتراض به بسته شدن خانه سینما صبح پنجشنبه مقابل خانه سینما تجمع کرده بودند با وساطت فرمانده انتظامی تهران بزرگ به تجمع ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۳۰ - ۱۷:۲۵ ( 5 نظر , 153 بازدید )

cclliip885471794861156624228vviiddeeoo     نـــه نمیــــدانــــی! هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام   در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد! نـــه نمیــــدانــــی! هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نــا آرام چقــــدر خستــ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۲۵ - ۲۰:۱۴ ( 78 نظر , 376 بازدید )

  مـــــرا که مـی شـنـــــاسی؟ حـــــــســـــیـــنـم، کـسی شـــبـــیـه هـــــــیـــــچ کـس! کمی (خـیلی) که لا به لای نـوشتـه هـایم بـگـردی (کمی) پــیـدایـم می کنی!   شـــبـــیـه پـــُــسـت هـــایـم هـسـتـــم، شـــــاد، شـــبـــیـه عــکــس هـمـیـــن پـــُــسـت گاهـی غـــمـــــگـــی...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۲۲ - ۲۳:۳۲ ( 4 نظر , 111 بازدید )

    ای بـــرادر قــصـــــه چــــون پـــیــمـانـه است مـعـــنـی انـــدر وی بــســـــــان دانـــه است   دانـــه ی مـعـــنی بــگـــیــرد مـــرد عـــقـــــل نــنـگــرد پـــیــمـانـه را گـــر گـشـت نـــقـــــل . . . *** دلـــبـسـتگی های ســـاده ... درد غـــــریـــبـی... مـــ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۲۲ - ۲۳:۲۸ ( 1 نظر , 102 بازدید )

روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند . سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند . بقیه وقت کلاس با انجام...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۲۱ - ۱۲:۲۵ ( 1 نظر , 115 بازدید )

    دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند. سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود.سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا ا...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۷ - ۱۰:۱۷ ( 0 نظر , 88 بازدید )

    برای تو می نویسم ...می دانم که می خوانی اش...     از آنچه به ذهنش خطور کرده بود؛ خنده اش گرفت.موهای جلوی پیشانی اش را تابی داد و نوشت:" تو را با نام آشنا شناختم.آشنایی که شاید هیچ گاه تصور آشنایی با او را نداشتم.از تو هیچ نمی دانستم، هیچ نمی پرسیدم ، هیچ نمی گفتم و هیچ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۶ - ۲۳:۵۳ ( 0 نظر , 137 بازدید )

    بزرگ شده ایم و نشانه ی آن ؛ خبرهای گاه و بیگاهی است که دلمان را به درد می آورد ، دگرگونمان می کند و بهت زده بر جای می گذارد مایی را که تا دیروز در کوچه پس کوچه های زندگی به تنها چیزی که نمی اندیشیدیم ، بازی سرنوشت و دست روزگار بود . بزرگ شده ایم رفیق ، بزرگ..............
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۶ - ۱۱:۳۷ ( 0 نظر , 94 بازدید )

      آموخته ام که.... پاییزهای بدونِ تو؛ یعنی پاییزهای بدونِ باران.  پاییزِ این روزها پاییزی بارانی ست تو چرا                           &nbs...
تاریخ درج: ۹۲/۰۴/۱۶ - ۱۱:۳۵ ( 0 نظر , 89 بازدید )